4. ایستایی و بسته شدن راه های توسعه

4. ایستایی و بستهشدن راههای توسعه انقلاب اسلامی ذاتاً نوعی حرکت است و تحول ملازم آن میباشد. توسعه نیز از لوازم اجتنابناپذیر انقلاب به شمار میرود، بنابراین ایستایی نظامِ وابسته به انقلاب، به معنی جدایی انقلاب از ماهیت و لوازم آن است و جمود و سنتگرایی برای

4. ايستايي و بستهشدن راههاي توسعه

انقلاب اسلامي ذاتاً نوعي حركت است و تحول ملازم آن ميباشد. توسعه نيز از لوازم اجتنابناپذير انقلاب به شمار ميرود، بنابراين ايستايي نظامِ وابسته به انقلاب، به معني جدايي انقلاب از ماهيت و لوازم آن است و جمود و سنتگرايي براي يك نظام انقلابي، نه تنها آفت و عامل بازدارنده، بلكه عامل تهديدكننده است.

 

5. افول معنويت و ظهور دنيامداري

انقلاب اسلامي در ماهيت، حركتي فرهنگي است كه هستهي مركزي آن را معنويت تشكيل ميدهد. و اين حقيقت را به دوگونه ميتوان تحليل كرد:

الف) محوربودن معنويت و نگاه به دنيامداري از منظر ارزشهاي معنوي.

ب) حركت جامعه در دو خط موازي معنويت و دنيامداري.

بيگمان انحراف از اصل ياد شده و گرايش به خطمشي دنياپرستانه، ميتواند انقلاب و نظام اسلامي را در معرض آسيب جدي قرار دهد. جاي تأسف است كه در عصر ما محوربودن دنيامداري و استفادهي ابزاري از معنويت در راستاي اهداف مادي، به عنوان يك خطمشي جهاني پذيرفتهشده است و خطرات ناشي از افول معنويت، بهطور بايسته نتوانسته است دنيا را از اين سراشيبي ترسناك نجات دهد.

رويكرد مردم در نظام اسلامي به اين نوع خط مشي، ميتواند پيوند مردم و انقلاب، و ارتباط مردم و نظام را به شدت ناپايدار سازد.

در پايان ميتوان از تجملپرستي، غربزدگي، اختلاف، رفاهزدگي و التقاط به عنوان آفات انقلاب ياد كرد.

 




| شناسه مطلب: 79502